خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از هم باز کردن
[عبارت]
take to pieces
/teɪk tu ˈpisəz/
1
از هم باز کردن
پیاده کردن (ماشین آلات)
1.He took the clock to pieces.
1. او قطعات ساعت را از هم باز کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
take to one's heels
take to
take the words out of one's mouth
take the train
take the subway
take tour
take turns
take up
take up arms against
take with a grain of salt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان