Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . زمین (ناهموار)
[اسم]
terrain
/təˈreɪn/
قابل شمارش
1
زمین (ناهموار)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زمین
1.The car handles particularly well on rough terrain.
1. ماشین مخصوصا روی زمین پر دست انداز خوب کار می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
terracotta
terracing
terraced
terrace
terpsichorean
terrance
terrapin
terrazzo tile
terrence
terrestrial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان