خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشت زدن
[عبارت]
throw a punch
/θɹˈoʊ ɐ pˈʌntʃ/
1
مشت زدن
مترادف و متضاد
hit
to throw a punch (at somebody)
(به کسی) مشت زدن
1. Every time he throws a punch, he moves his face.
1. هربار که او مشت میزد، صورتش را تکان میدهد.
2. Rogers threw a punch at Martin.
2. "راجرز" به "مارتین" مشت زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw a party
open-toed
online gaming
online banking
nosh
throw doubt on
order book
major in
overcooked
out and about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان