1 . محدود کردن 2 . دست و پای کسی را بستن
[فعل]

to tie down

/taɪ daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: tied down] [گذشته: tied down] [گذشته کامل: tied down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محدود کردن پایبند کردن

  • 1.We'd agreed from the beginning not to tie each other down.
    1. ما از اول توافق کرده بودیم که یکدیگر را محدود نکنیم.

2 دست و پای کسی را بستن

  • 1.The robbers tied Gary down so he couldn't get up and get away.
    1. دزدها دست و پای "گری" را بستند تا او نتواند بلند شود و فرار کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان