خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محدود کردن
2 . دست و پای کسی را بستن
[فعل]
to tie down
/taɪ daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: tied down]
[گذشته: tied down]
[گذشته کامل: tied down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محدود کردن
پایبند کردن
1.We'd agreed from the beginning not to tie each other down.
1. ما از اول توافق کرده بودیم که یکدیگر را محدود نکنیم.
2
دست و پای کسی را بستن
1.The robbers tied Gary down so he couldn't get up and get away.
1. دزدها دست و پای "گری" را بستند تا او نتواند بلند شود و فرار کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
tie clip
tie
tidy up
tidy
tidiness
tie the game
tie the knot
tie up
tie-in
tiebreak
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان