1 . وقت‌گیر
[صفت]

time-consuming

/ˈtaɪm kənsuːmɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more time-consuming] [حالت عالی: most time-consuming]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وقت‌گیر زمانبر

معادل ها در دیکشنری فارسی: زمان‌بر وقت‌گیر
  • 1.The legal process was time-consuming and expensive.
    1. پروسه قانونی زمانبر و پرهزینه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان