خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلوتلو خوردن
2 . متزلزل بودن
3 . زبالهگرد
[فعل]
to totter
/tɑːtər/
فعل ناگذر
[گذشته: tottered]
[گذشته: tottered]
[گذشته کامل: tottered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تلوتلو خوردن
تلوتلوخوران رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تلوتلو خوردن
1.He tottered to the fridge to get a drink.
1. او تلوتلوخوران به سمت یخچال رفت تا یک نوشیدنی بردارد.
2
متزلزل بودن
در حال تزلزل بودن
1.The property market is tottering.
1. بازار ملک متزلزل است.
[اسم]
totter
/tɑːtər/
قابل شمارش
3
زبالهگرد
تصاویر
کلمات نزدیک
tote
totally agree
totally
totality
totalitarianism
toucan
touch
touch a raw nerve
touch down
touch football
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان