Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ردی از کسی پیدا کردن (بعد از جستجوی زیاد)
[فعل]
to track down
/træk daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: tracked down]
[گذشته: tracked down]
[گذشته کامل: tracked down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ردی از کسی پیدا کردن (بعد از جستجوی زیاد)
مترادف و متضاد
trace
to track somebody/something down
ردی کسی/چیزی پیدا کردن
1. The police have so far failed to track down the murderer.
1. پلیس تاکنون نتوانسته ردی از قاتل را پیدا کند.
2. We finally managed to track him down in Sussex.
2. ما بالاخره توانستیم او را در "ساسکس" پیدا کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
track cycling
track circuit
track bed
track ballast
track arm sofa
track event
track meet
track record
track saw
track shoe
کلمات نزدیک
track and field
track
tracing paper
trachomatous
trachoma
track event
track record
track shoe
trackball
tracker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان