خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفر (سخت و طولانی معمولا پیاده)
2 . به سختی و به آهستگی پیادهروی کردن
[اسم]
trek
/trek/
قابل شمارش
1
سفر (سخت و طولانی معمولا پیاده)
مترادف و متضاد
journey
trip
1.They started out on the long trek across the mountains.
1. آنها سفر سخت و طولانی خود را در امتداد کوهستان آغاز کردند.
[فعل]
to trek
/trek/
فعل ناگذر
[گذشته: trekked]
[گذشته: trekked]
[گذشته کامل: trekked]
صرف فعل
2
به سختی و به آهستگی پیادهروی کردن
پیاده به سفر رفتن، به پیادهروی طولانی رفتن
informal
1.I hate having to trek up that hill with all the groceries.
1. من متنفرم با این همه خواروبار خریداری شده از تپه پیاده بالا بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
treetops
treeline
treelike
tree house
tree
trekking
trellis
tremble
trembling
tremendous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان