خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منجر به چیزی شدن
[فعل]
to trigger off
/ˈtrɪgər ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: triggered off]
[گذشته: triggered off]
[گذشته کامل: triggered off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
منجر به چیزی شدن
مترادف و متضاد
set off
to trigger something off
منجر به چیزی شدن
1. Nuts can trigger off a violent allergic reaction.
1. آجیلها میتوانند منجر به واکنش آلرژیک شدید شوند.
2. The racial killings at the weekend have triggered off a wave of protests.
2. کشتارهای نژادی در آخرهفته منجر به موجی از اعتراضات شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
trifling
trifle
tried and true
tried and tested
tricycle
trigon
trigonometry
trike
trilateral
trilby
کلمات نزدیک
pay a call on
tie in with
tidy away
throw into
think ahead
type in
veg out
visit with
wait about
wait around
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان