خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیروز شدن
2 . پیروزی
[فعل]
to triumph
/ˈtraɪəmf/
فعل ناگذر
[گذشته: triumphed]
[گذشته: triumphed]
[گذشته کامل: triumphed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیروز شدن
غالب شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیروز شدن
موفق شدن
غالب شدن
غلبه کردن
فاتح شدن
فایق آمدن
1.I believe that sooner or later good must triumph over evil.
1. من باور دارم که دیر یا زود خوبی بر بدی غالب می شود.
2.The Democrats once again triumphed in recent elections.
2. دموکرات ها بار دیگر در انتخابات اخیر پیروز شدند.
[اسم]
triumph
/ˈtraɪəmf/
قابل شمارش
2
پیروزی
موفقیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیروزی
ظفر
غلبه
فتح
1.His career was characterized by one triumph after another.
1. مشخصه زندگی کاری او یک موفقیت پس از دیگری بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
triticum turgidum
triticum spelta
triticum durum
triticum dicoccum
triticum aestivum spelta
triumphant
trivet
trivial
trivially
troche
کلمات نزدیک
trite
triskaidekaphobia
triptych
tripod
triplicate
triumphal
triumphalism
triumphant
triumphantly
trivia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان