خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترومپت
2 . با افتخار جار زدن
[اسم]
trumpet
/ˈtrʌmpət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ترومپت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترومپت
شیپور
1.Dizzy was a real killer on the trumpet.
1. "دیزی"، مهارت بسیاری در نواختن ترومپت داشت.
[فعل]
to trumpet
/ˈtrʌmpət/
فعل گذرا
[گذشته: trumpeted]
[گذشته: trumpeted]
[گذشته کامل: trumpeted]
صرف فعل
2
با افتخار جار زدن
با صدای بلند اعلام کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
trumped-up charge
trump card
trump
truly
truism
trumpet-shaped
trumpeter
truncate
truncated
truncheon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان