خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان کردن
[فعل]
to try out
/traɪ aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: tried out]
[گذشته: tried out]
[گذشته کامل: tried out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
امتحان کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتحان کردن
to try something out
چیزی را امتحان کردن
1. We're going to try out that Italian restaurant tonight.
1. ما قرار است آن رستوران ایتالیایی جدید را امشب امتحان کنیم.
2. Why don't you try out your new racket?
2. چرا راکت جدیدت را امتحان نمیکنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
try on
try for
try
truthfully
truthful
tsk
tsunami
tuatara
tub
tuba
کلمات نزدیک
try one's hand at something
try on
try
truthfulness
truthfully
trying
tryst
tsarist
tsk tsk
tsp.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان