خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترکیه
2 . بوقلمون (پرندهشناسی)
3 . آدم احمق
4 . ناکامی
[اسم]
Turkey
/ˈtɜːrki/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ترکیه
1.Turkey is my native land.
1. ترکیه، سرزمین مادریام است.
[اسم]
turkey
/ˈtɜːrki/
قابل شمارش
[جمع: turkeys]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بوقلمون (پرندهشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بوقلمون
1.We raise turkeys mainly for the Christmas market.
1. ما عمدتاً برای بازار (شب) کریسمس بوقلمون پرورش میدهیم.
2
آدم احمق
disapproving
informal
مترادف و متضاد
fool
stupid person
1.What a turkey!
1. عجب آدم احمقی!
3
ناکامی
شکست
informal
مترادف و متضاد
disappointment
1.The movie was a real turkey.
1. آن فیلم ناکامی بزرگی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
turk
tureen
turdus viscivorus
turdus migratorius
turdidae
turkish
turkish delight
turkmen
turmeric
turn
کلمات نزدیک
turk
turgid
turf accountant
turf
tureen
turkish
turkish bath
turkish coffee
turkish delight
turmeric
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان