1 . بی وفا
[صفت]

unfaithful

/ʌnˈfeɪθfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unfaithful] [حالت عالی: most unfaithful]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی وفا خیانت کار

معادل ها در دیکشنری فارسی: بدقول بی‌وفا پیمان‌شکن
مترادف و متضاد faithful
  • 1.Have you ever been unfaithful to him?
    1. آیا تا به حال به او بی وفا بوده ای؟
  • 2.She remained loyal to her unfaithful husband.
    2. او نسبت به شوهر خیانت کارش وفادار ماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان