خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بی وفا
[صفت]
unfaithful
/ʌnˈfeɪθfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unfaithful]
[حالت عالی: most unfaithful]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بی وفا
خیانت کار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدقول
بیوفا
پیمانشکن
مترادف و متضاد
faithful
1.Have you ever been unfaithful to him?
1. آیا تا به حال به او بی وفا بوده ای؟
2.She remained loyal to her unfaithful husband.
2. او نسبت به شوهر خیانت کارش وفادار ماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
unfairness
unfairly
unfair dismissal
unfair
unfailing
unfaithfulness
unfamiliar
unfashionable
unfasten
unfathomable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان