خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موجب شدن (چیزی بهطور ناگهانی)
2 . (مهار یا عنان را) برداشتن
[فعل]
to unleash
/ʌnˈliːʃ/
فعل گذرا
[گذشته: unleashed]
[گذشته: unleashed]
[گذشته کامل: unleashed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
موجب شدن (چیزی بهطور ناگهانی)
1.The government's proposals unleashed a storm of protest in the press.
1. پیشنهادات دولت موجب موجی از اعتراضات در رسانه شد.
2
(مهار یا عنان را) برداشتن
قلاده را باز کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
unlawfully
unlawful
unlade
unlace
unknown
unleavened bread
unlike
unlikely
unlimited
unload
کلمات نزدیک
unleaded
unlawful killing
unlawful
unknown quantity
unknown
unleavened
unleavened bread
unless
unlicensed
unlike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان