Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برخلاف
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[حرف اضافه]
unlike
/ənˈlaɪk/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برخلاف
برعکس، بی شباهت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برخلاف
برعکس
1.Dan's quite nice, unlike his father.
1. "دن" خیلی خوب است، بر خلاف پدرش.
2.Unlike you, I'm not a great dancer.
2. برعکس تو، من رقاص خوبی نیستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
unlicensed
unless
unleavened bread
unleavened
unleash
unlikely
unlimited
unlimited mileage
unlisted
unload
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان