خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بینظم
[صفت]
unruly
/ʌnˈruːli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unrulier]
[حالت عالی: unruliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بینظم
سرکشانه
مترادف و متضاد
disorderly
rowdy
disciplined
obedient
1.His unruly actions were a menace to those who were trying to work.
1. رفتار بینظم او تهدیدی برای افرادی بود که سعی داشتند کار کنند.
2.Unruly behavior is prohibited at the pool.
2. رفتار سرکشانه در استخر ممنوع است.
3.When he persisted in acting unruly, Ralph was fired from his job.
3. وقتی "رالف" به رفتار سرکشش اصرار ورزید از کار اخراج شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
unruffled
unrounded
unroll
unrivalled
unripe
unsaddle
unsafe
unsaid
unsatisfactory
unsatisfied
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان