خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سادهلوح
2 . ساده
[صفت]
unsophisticated
/ˌʌnsəˈfɪstɪkeɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unsophisticated]
[حالت عالی: most unsophisticated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سادهلوح
بیتجربه
1.Unsophisticated audiences enjoyed listening to that kind of music.
1. مخاطبان بیتجربه از گوش دادن به آن نوع موسیقی لذت بردند.
2
ساده
ابتدایی
مترادف و متضاد
crude
unsophisticated equipment
تجهیزات ابتدایی
تصاویر
کلمات نزدیک
unsolved crime
unsolved
unsolvable
unsolicited
unsold
unsorted
unsound
unspeakable
unspecified
unspoiled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان