[صفت]

unsound

/ʌnsˈaʊnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unsound] [حالت عالی: most unsound]

1 غیر منطقی نامعقول، نامستدل

  • 1.The methods used were unsound.
    1. روش‌های به کار گرفته شده غیرمنطقی بودند.

2 سست بی‌ثبات، معیوب

  • 1.The roof is structurally unsound.
    1. سقف از لحاظ ساختاری معیوب است.

3 ناسالم ناخوش، بیمار

formal
people of unsound mind
افرادی با ذهن ناسالم

4 غیر قابل قبول

  • 1.The use of disposable products is considered ecologically unsound.
    1. استفاده از محصولات یکبار مصرف از لحاظ زیست‌محیطی غیرقابل قبول است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان