خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تا خرخره غرق چیزی بودن
[عبارت]
up to one's neck
/ʌp tu wʌnz nɛk/
1
تا خرخره غرق چیزی بودن
سخت مشغول کاری بودن
مترادف و متضاد
up to one's ears
1.I can't come to the meeting. I'm up to my neck in these reports.
1. من نمی توانم به جلسه بیایم. من سخت مشغول نوشتن این گزارش ها هستم.
2.Mary is up to her neck in her work.
2. "ماری" تا خرخره غرق در کارش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
up to one's ears
up to date
up to
up the pole
up in the air
up to speed
up to the chin in
up-anchor
up-and-coming
up-and-under
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان