خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شهری
[صفت]
urban
/ˈɜrbən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more urban]
[حالت عالی: most urban]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شهری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شهری
مترادف و متضاد
built-up
civic
municipal
rural
1.I plan to exchange my urban location for a rural one.
1. من قصد دارم موقعیت شهریام را به روستایی تغییر دهم.
2.Many businesses open offices in urban areas.
2. مشاغل بسیاری دفترهایشان را در مناطق شهری باز میکنند.
3.Only a small minority of the people of the United States live far from any urban area.
3. تنها اقلیت اندکی از مردم ایالات متحده دورتر از مناطق شهری زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
uranus
uranium enrichment
uranium
upwind
upwards
urban planning
urban sprawl
urbane
urbanization
urbanize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان