خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متغیر
2 . متغیر
[صفت]
variable
/ˈvɛriəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more variable]
[حالت عالی: most variable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متغیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نامنظم
متغیر
مترادف و متضاد
fluctuating
invariable
1.British weather is perhaps at its most variable in the spring.
1. آب و هوای بریتانیا احتمالا در بهار متغیرترین آب و هوا می باشد.
variable temperature/interest rate/quality ...
دما/نرخ سود/کیفیت و... متغیر
[اسم]
variable
/ˈvɛriəbəl/
قابل شمارش
2
متغیر
عامل مختلف
1.A patient's recovery time depends on so many variables, such as age, weight, and general health.
1. زمان نقاهت بیمار بستگی به متغیرهای گوناگونی مانند سن، وزن و سلامت عمومیاش دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
variability
vargas
vaporware
vaporize
vaporization
variance
variant
variation
varicose veins
varied
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان