خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لبه
2 . کنار جاده (پوشیده از چمن)
3 . نزدیک چیزی بودن
[اسم]
verge
/vɜrʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لبه
دم، مرز، آستانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لبه
لب
آستانه
1.Joan was on the verge of leaving her house when the phone rang.
1. "جون" در آستانه ترک خانهاش بود که تلفن زنگ خورد.
2
کنار جاده (پوشیده از چمن)
حاشیه پوشیده از علف (جاده)
[فعل]
to verge
/vɜrʤ/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
3
نزدیک چیزی بودن
در مرز یا آستانه چیزی بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
verdure
verdigris
verdict
verdant
verbosity
verifiable
verification
verify
verily
veritable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان