خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیروز
[صفت]
victorious
/vɪkˈtɔriəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more victorious]
[حالت عالی: most victorious]
1
پیروز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیروز
پیروزمند
چیره
مظفر
ظفرنمون
غالب
فاتح
فیروز
مترادف و متضاد
conquering
successful
triumphant
defeated
unsuccessful
1.Our girls' volleyball squad was victorious over a taller team.
1. تیم والیبال دخترانه ما در برابر تیم قدبلندتر پیروز شد.
2.Playing in New Jersey, the Jets were victorious two years in a row.
2. تیم "جتز" که در نیوجرسی بازی میکنند دو سال پشت سر هم پیروز شدند.
3.Terry faced the challenge with the bad attitude that he could not be victorious.
3. "تری" با این دید بد با چالش مواجه شد که نمیتواند پیروز شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
victorian
victoria
victor
victimize
victimization
victory
video
video blog
video card
video cassette recorder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان