خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پررنگ
2 . واضح
[صفت]
vivid
/ˈvɪvɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: vivider]
[حالت عالی: vividest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پررنگ
1.His eyes were a vivid green.
1. چشمهای او سبز پررنگ بود.
2
واضح
پرجزئیات
مترادف و متضاد
graphic
1.I still have a very vivid memory of the evening.
1. من هنوز خاطره بسیار واضحی از آن بعدازظهر دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
vivian
vivacious
vivace
viva voce
vituperative
vivid colors
vividly
vivienne
viviparous
vivisection
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان