خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محکم زدن
2 . شکست (سختی) دادن
[فعل]
to wallop
/ˈwɑːləp/
فعل گذرا
[گذشته: walloped]
[گذشته: walloped]
[گذشته کامل: walloped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محکم زدن
بسیار محکم ضربه زدن
informal
مترادف و متضاد
thump
1.My father used to wallop me if I told lies.
1. اگر دروغ میگفتم، پدرم در گذشته من را محکم میزد.
2
شکست (سختی) دادن
informal
مترادف و متضاد
thrash
1.We walloped them 6–0.
1. ما آنها را 6-0 شکست دادیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wallflower
wallet
walled
wallchart
wallace
wallow
wallpaper
wally
walnut
walrus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان