خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاغذ دیواری
2 . کاغذ دیواری کردن
[اسم]
wallpaper
/ˈwɔːlpeɪpər/
قابل شمارش
1
کاغذ دیواری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کاغذ دیواری
1.to hang wallpaper
1. کاغذ دیواری نصب کردن
2.wallpaper paste
2. چسب کاغذ دیواری
[فعل]
to wallpaper
/ˈwɔːlpeɪpər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wallpapered]
[گذشته: wallpapered]
[گذشته کامل: wallpapered]
صرف فعل
2
کاغذ دیواری کردن
1.We were wallpapering a wall.
1. ما داشتیم یک دیوار را کاغذ دیواری می کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wallow
wallop
wallflower
wallet
walled
wally
walnut
walrus
walsh
walter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان