1 . گرم کردن 2 . گرم شدن 3 . گرم کردن (تمرین ورزشی) 4 . گرم افتادن
[فعل]

to warm up

/wɔrm ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: warmed up] [گذشته: warmed up] [گذشته کامل: warmed up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گرم کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: حرارت دادن گرم کردن
  • 1.I warmed up some soup for lunch.
    1. من کمی سوپ برای نهار گرم کردم.

2 گرم شدن

  • 1.It was cold this morning , but it's warming up now .
    1. هوا امروز صبح سرد بود، اما الان گرم شده است.

3 گرم کردن (تمرین ورزشی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: گرم کردن
  • 1.The runners began warming up.
    1. دونده‌ها شروع کردند به گرم کردن.
  • 2.You should warm up before exercising.
    2. شما باید قبل از ورزش کردن گرم کنید.

4 گرم افتادن سرگرم‌کننده شدن

  • 1.The party soon warmed up.
    1. مهمانی کم‌کم گرم می‌افتاد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان