خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوران جنگ
[اسم]
wartime
/ˈwɔːrtaɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوران جنگ
زمان جنگ
1.Different rules applied in wartime.
1. قوانین متفاوتی در دوران جنگ اجرا شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
warthog
wart
warship
warsaw
warrior
wary
wasabi
wash
wash and drain the string beans.
wash away
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان