خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مراقب
[صفت]
wary
/ˈwɛri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: warier]
[حالت عالی: wariest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مراقب
حواسجمع، محتاط
مترادف و متضاد
careful
cautious
inattentive
unwary
1.as a soldier, he was trained to be wary
1. به عنوان یک سرباز، او آموزش دیده بود که حواسجمع باشد.
2.Marilyn's mother told her to be wary of strangers.
2. مادرِ "مرلین" به او گفت که مراقب غریبهها باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wartime
warthog
wart
warship
warsaw
wasabi
wash
wash and drain the string beans.
wash away
wash down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان