Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . شستشوی ظروف
2 . ظروف نشسته
[اسم]
washing-up
/ˈwɑʃɪŋ-ʌp/
غیرقابل شمارش
1
شستشوی ظروف
ظرفشستن، شستن ظروف
1.If you cook, I'll do the washing-up.
1. اگر تو آشپزی کنی، من شستشوی ظروف را انجام میدهم [من ظروف را میشویم].
2.They've finished the washing-up.
2. آنها شستشوی ظروف را تمام کردهاند.
2
ظروف نشسته
ظروف شستنی
1.The sink is full of washing-up.
1. سینک پر از ظروف نشسته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
washing powder
washing machine
washing line
washing
washer
washing-up liquid
washington
washout
washroom
washstand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان