خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهتدریج از بین رفتن
[فعل]
to wear off
/wɛr ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: wore off]
[گذشته: wore off]
[گذشته کامل: worn off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهتدریج از بین رفتن
بهتدریج کم شدن
1.The effects of the drug will soon wear off.
1. تأثیرات دارو زود از بین میرود.
2.The injection the dentist gave me is starting to wear off.
2. (اثر) آمپول بیحسی که دندانپزشک به من زد دارد بهتدریج از بین میرود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wear down
wear
weaponry
weapon system
weapon
wear out
wear the trousers
wear thin
wearily
wearing apparel
کلمات نزدیک
wear more than one hat
wear kid gloves
wear down
wear away
wear and tear
wear on
wear one's heart on one's sleeve
wear out
wear special clothes
wear the pants in the family
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان