خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عجیب
[صفت]
weird
/wɪrd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more weird]
[حالت عالی: most weird]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عجیب
غریب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عجیب
عجیب و غریب
غریب
informal
مترادف و متضاد
bizarre
eerie
quirky
strange
uncanny
conventional
normal
ordinary
1.Allen felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.
1. وقتی وارد خانه شبح زده شد،"الن" احساس کرد اتفاقات عجیبی دارد میافتد.
2.Becky had a weird feeling after swallowing the pills.
2. "بکی" بعد از قورت دادن قرصها احساس غریبی داشت.
3.She looked weird with that horrible makeup on her face.
3. او با آن آرایش وحشتناک روی صورتش عجیب به نظر میرسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
weir
weighty
weightlifting
weightlifter
weightlessness
weirdly
weirdo
welch
welcome
welcome to our school.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان