1 . رفاه
[اسم]

well-being

/ˈwel biːɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رفاه آسایش، سلامت

معادل ها در دیکشنری فارسی: بهروزی
  • 1.psychological well-being
    1. سلامت روانی
  • 2.We try to ensure the well-being of our employees.
    2. ما سعی داریم رفاه کارمندانمان را تضمین کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان