خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سراسیمه
2 . شدیداً
[قید]
wildly
/ˈwaɪldli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سراسیمه
تند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وحشیانه
1.His heart was beating wildly.
1. قلبش داشت تند میزد.
2.She looked wildly around for an escape.
2. او بهدنبال راه فرار سراسیمه به اطراف نگاه کرد.
2
شدیداً
بهشدت
1.Interest rates have been fluctuating wildly.
1. نرخهای سود شدیداً نوسان داشتهاند.
2.The story had been wildly exaggerated.
2. داستان بهشدت مبالغه شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
wildlife preserve
wildlife park
wildlife
wildfire
wilderness
wiles
willful
willfully
will
will you be going by express or regular?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان