خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنده
[اسم]
winner
/ˈwɪn.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برنده
مترادف و متضاد
champion
conqueror
victor
loser
1.And to find out who the lucky winners of our competition are, Samantha is going to draw some names out of the bag.
1. به منظور مشخص شدن برندههای خوش شانس مسابقه ما، "سمنتا" اسمهایی را از درون کیسه بیرون خواهد کشید.
2.The winner of this game will be the league champion.
2. برنده این بازی قهرمان لیگ خواهد شد.
3.There'll be a prize for the winner.
3. جایزهای به برنده داده خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
winnebago
winkle-picker
winkle
wink
wingspan
winning
winning post
winning streak
winnings
wino
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان