خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهدست آوردن
2 . دل کسی را بهدست آوردن (بهمنظور ازدواج)
[فعل]
to woo
/wu/
فعل گذرا
[گذشته: wooed]
[گذشته: wooed]
[گذشته کامل: wooed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهدست آوردن
جلب کردن
1.The directors tried to woo the support of the union.
1. مدیرها تلاش کردند تا حمایت اتحادیه را بهدست بیاورند.
2
دل کسی را بهدست آوردن (بهمنظور ازدواج)
اظهار عشق کردن، دنبال عشق کسی بودن
old use
مترادف و متضاد
court
1.He wooed her with quotes from Shakespeare.
1. او با نقلقولهایی از شکسپیر دلش را برد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wonky
wong
wondrous
wonderment
wonderland
wood
wood floor
wood pigeon
wood-burning
wood-burning stove
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان