خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سخت کار کردن
[عبارت]
work one’s ass off
/wˈɜːk wˈʌnz ˈæs ˈɔf/
1
سخت کار کردن
سخت تلاش کردن
culturally sensitive
informal
1.I've been working my ass off at the gym!
1. من در باشگاه سخت کار کردهام!
2.Sally and Jim work their asses off when we hold our consumer conference each year.
2. "سالی" و "جیم" هر سال وقتی که ما همایش مصرفکنندگانمان را برگزار میکنیم، سخت کار میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
leave aside
whoop-ass
talk through ass
have a stick up ass
sorry-assed
leave to
ass off
ass end of nowhere
ass-backwards
let-out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان