[فعل]

to accentuate

/ækˈsɛnʧueɪt/
فعل گذرا
[گذشته: accentuated] [گذشته: accentuated] [گذشته کامل: accentuated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تاکید کردن برجسته نمودن

formal
مترادف و متضاد emphasize highlight stress
  • 1.Her dress was tightly belted, accentuating the slimness of her waist.
    1. پیراهن او محکم با کمربند بسته شده بود و باریکی کمرش را برجسته می کرد.
  • 2.The new policy only serves to accentuate the inadequacy of help for the homeless.
    2. سیاست جدید تنها کمک می کند تا ناکافی بودن کمک رسانی به بی خانمان ها برجسته تر شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان