[قید]

already

/ɔːlˈred.i/
غیرقابل مقایسه

1 از قبل قبلاً

مترادف و متضاد by this time so far until now
  • 1.“Lunch?” “No thanks, I've already eaten.”
    1. «ناهار (می‌خوری)؟» «نه ممنون، من قبلاً خوردم.»
  • 2.I asked him to come to the exhibition but he'd already seen it.
    2. از او خواستم به نمایشگاه بیاید، ولی او قبلاً از آن دیدن کرده بود.
  • 3.I've already told him.
    3. من قبلاً به او گفته بودم.
  • 4.The concert had already begun by the time we arrived.
    4. زمانی که ما رسیدیم کنسرت از قبل شروع شده بود.

2 به این زودی

  • 1.Have you eaten all that food already?
    1. به این زودی آن همه غذا را خورده‌ای؟
  • 2.Is it 10 o'clock already?
    2. به این زودی ساعت 10 شده است؟
  • 3.You're not leaving already, are you?
    3. به این زودی که نمی‌روی، می‌روی؟

3 همین حالا هم هم‌اکنون هم، همین الان هم

  • 1.I'm already late.
    1. همین الان هم دیرم شده‌است.
  • 2.There are far too many people already. We can't take any more.
    2. همین حالا هم بیش از حد آدم هست. دیگر نمی‌توانیم بپذیریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان