1 . متولدشده

1 متولدشده به‌دنیا آمده

معادل ها در دیکشنری فارسی: زاده متولد
to be born (only used in the passive, without by)
به‌دنیا آمدن (فقط به‌صورت مجهول و بدون حرف اضافه by)
  • 1. Archie was born in Miami.
    1. "آرچی" در میامی به‌دنیا آمد.
  • 2. Ellen was born in 1984.
    2. "الن" در سال 1984 متولد شد.
to be born into/to something/someone
در ... به‌دنیا آمدن
  • 1. He was born to German parents.
    1. او فرزند والدین آلمانی است [والدین او آلمانی هستند].
  • 2. I was born into a good family.
    2. من در خانواده‌ای خوب متولد شدم.
  • 3. She was born into a very musical family.
    3. او در خانواده‌ای بسیار اهل موسیقی به‌دنیا آمد.
to be born + adj
... به‌دنیا آمدن
  • Her brother was born blind.
    برادرش کور به‌دنیا آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان