1 . دزدی کردن
[فعل]

to burgle

/ˈbɜːrɡl/
فعل گذرا
[گذشته: burgled] [گذشته: burgled] [گذشته کامل: burgled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دزدی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دزدی کردن دزدیدن دستبرد زدن
مترادف و متضاد burglarize
  • 1.The house next door was burgled.
    1. از خانه ی بغلی دزدی شد.
  • 2.We were burgled while we were away
    2. وقتی نبودیم از ما دزدی شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان