1 . کارتون 2 . پیش‌نقش
[اسم]

cartoon

/kɑrˈtuːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارتون انیمیشن، داستان مصور

معادل ها در دیکشنری فارسی: کارتون
مترادف و متضاد animated film comic strip
  • 1.He likes the cartoons that you get on the back page.
    1. او داستان‌های مصوری را که در صفحه آخر چاپ می‌شود دوست دارد.
Mickey Mouse and other famous cartoon characters
میکی موس و دیگر شخصیت‌های معروف کارتونی

2 پیش‌نقش طراحی اولیه، الگو

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان