1 . پرهیزکاری (بخصوص از روابط جنسی)
[اسم]

continence

/ˈkɒntɪnəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرهیزکاری (بخصوص از روابط جنسی) خویشتن داری

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرهیزگاری
مترادف و متضاد abstinence
  • 1.my little girl believes in continence.
    1. دختر کوچولوی من به پرهیزکاری اعتقاد دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان