1 . متناقض
[صفت]

contradictory

/ˌkɑntrəˈdɪktəri/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متناقض ضد و نقیض

معادل ها در دیکشنری فارسی: ضد و نقیض متناقض
مترادف و متضاد conflicting
  • 1.It is contradictory to say that you know French after only studying it for three months.
    1. گفتن این حرف که شما می‌توانید بعد از تنها سه ماه فرانسوی خواندن به فرانسه صحبت کنید متناقض است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان