خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درنگ کردن
[فعل]
to demur
/dɪˈmɜːr/
فعل ناگذر
[گذشته: demurred]
[گذشته: demurred]
[گذشته کامل: demurred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درنگ کردن
دودل بودن
مترادف و متضاد
object
1.At first she demurred, but then finally agreed.
1. ابتدا او دودل بود، اما بالاخره موافقت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
demotion
demotic
demote
demoralizing
demoralized
demure
demurrage
demurrer
den
denature
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان