1 . بی‌حال
[صفت]

drawn

/drɔːn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more drawn] [حالت عالی: most drawn]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌حال ناخوش‌احوال، مریض‌احوال

  • 1.Jo looked drawn and strained after her long night’s work.
    1. "جو" بعد از کار زیاد شبانه خسته و بی حال به نظر می رسید.
  • 2.She looked very pale and drawn.
    2. او خیلی رنگ پریده و ناخوش احوال به نظر می رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان