خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خشک شویی
[اسم]
dry cleaning
/draɪ ˈklinɪŋ/
غیرقابل شمارش
1
خشک شویی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خشکشویی
1.The process of dry cleaning
1. فرآیند خشک شویی
2.This dress needs dry cleaning.
2. این لباس به خشک شویی احتیاج دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dry
drupe
drunkenness
drunkenly
drunken
dry dock
dry farming
dry hair
dry ice
dry land
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان