1 . به دلیل
[حرف اضافه]

due to

/du tu/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به دلیل به موجب، به‌خاطر

معادل ها در دیکشنری فارسی: در اثر به علت به یمن ناشی
مترادف و متضاد because of caused by owing to
due to something
به‌خاطر چیزی
  • 1. Due to her lack of confidence, she is unemployed.
    1. به‌خاطر کمبود اعتمادبه‌نفس، او بیکار است.
  • 2. The team's success was largely due to her efforts.
    2. بخش زیادی از موفقیت تیم به‌خاطر تلاش‌های او بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان