[صفت]

due

/du/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more due] [حالت عالی: most due]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مناسب کافی

مترادف و متضاد proper sufficient
due care and attention
مراقب و توجه مناسب
  • driving without due care and attention
    رانندگی بدون مراقب و توجه مناسب [کافی]

2 موعد (پرداخت، انجام کاری و...)

due for something
موعد چیزی
  • The band's first album is due for release later this month.
    موعد انتشار اولین آلبوم گروه اواخر همین ماه است.
a sum of money is due ...
موعد پرداخت (مبلغی پول)
  • 1. My rent is due at the beginning of the month.
    1. موعد پرداخت اجاره من، اول ماه است.
  • 2. Payment is due on 1 October.
    2. موعد حقوق اول اکتبر است.
due to do something
موعد انجام کاری/چیزی
  • The new road is due to open in April.
    موعد افتتاح این جاده جدید، ماه آوریل است [این جاده جدید، قرار است در ماه آوریل افتتاح شود].

3 موعد به دنیا آمدن (کودک)

  • 1.When's the baby due?
    1. موعد به دنیا آمدن آن بچه چه زمانی است [آن بچه چه زمانی به دنیا می‌آید]؟

4 به‌خاطر به‌موجب

due to something/somebody
به‌خاطر چیزی/کسی
  • 1. Most of the problems were due to human error.
    1. بیشتر مشکلات به‌خاطر خطای انسانی بود.
  • 2. The team's success was largely due to her efforts.
    2. موفقیت تیم به‌طرز عمده‌ای به‌خاطر تلاش‌های او بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان